بدون عنوان
عزیزترینم ، این روزها خیلی تغییر اتی که می کنی برام جالب و دوست داشتنیه اول از همه اینکه پاهات و می رسونی به دهنت و با لذت می خوریشون و دیگه اینکه آقا جون و خانم جون و بابایی و مامانی و حسابی می شناسی با دیدنشون عکس العمل نشون می دی البته با دیدین آرتین فکر کنم یه جورایی می ترسی قیافت کلی با مزه می شه. با رفتن از کنارت کلی ناراحت می شی و با دیدنم کلی ذوق می کنی وقتی در خونه رو باز می کنم از خوشحالی پاهات و محکم تکون می دی و بلند می خندی وقتی بابا ایمان از در خونه میاد تو شما کلی دست و پا می زنی دوست داری بپری بغلش . اگه چیزی رو از دستت بگیرم ناراحت می شی وقتی بهت دارم غذا می دم محکم با دستای نازنینت دستم و که توش قاشقه می گیری و می بری به دهنت و با لثه های کوچولوت قاشق و محکم می گیری عاشق این کاراتم و دلم می خواد این لحظه ها همیشه به یادم بمونه
من در کنار تو هر روز بزرگ و بزرگ تر می شم عسل مامان از بودن در کنارت لذت می برم و نمی خوام ثانیه ها بگذرن ،خدا رو بخاطر وجود پاکت سپاس گذاری می کنم و با وجود تو زندگیم رنگ دیگه ای پیدا کرده که تا به حال رنگی به این زیبایی ندیدم
رهام در حال آفتاب گرفتن
به به چه پای خوشمزه ای
تصاویری از غذا خوردن رهام:
چه پسر مودبی دارم من
عاشق توپی و با دیدن توپی که خاله سمیه برات خریده کلی دست و پا می زنی شادی می کنی
بدون شرح:
آسوده بخواب گلم چون به لطف خدای مهربون من و بابا ایمان همیشه در کنارت هستیم و خواهیم بود