بدون عنوان
این روزها در گیر دندان در اوردن رهام هستم خیلی بی قرار دندان دراوردن است شنیده ام که می گویند مادر تاب تحمل این درد کودکش را ندارد . کاش این دوران زودتر به پایان رسد
البته روزهایمان یه هیجان جدیدی پیدا کرده است رهام به کمک پسر خاله اش ارتین چهار دست و پا راه می رود و این استقلال رهام مرا به وجد می اورد خیلی برای این لحظه انتظار کشیدم .
روزها سپری می شوند و عشقم رهام ، بزرگ می شود و مستقل تر دیگر خیلی چیزها رو می فهمد و به سوال هایی که می پرسم عکس العمل نشان می دهد به بیرون رفتن علاقه زیادی دارد اما به خاطر سردی هوا کمتر بیرون می رویم در غذا خوردنش هم این استقلال شکوفا شده است و می خواهد خودش به تنهایی غذا بخورد و کمی این موضوع مرا اذیت می کند .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی