بدون عنوان
اگه این روزها کمتر میام و از روزهای خوب و شادمون نمی نویسم دلیلش اینکه گوگولی مامان یه کم آبریزش بینی پیدا کرده و یه کوچولو بی حوصله است ولی جای نگرانی نیست چون خانم دکتر طلاچیان (دکتر رهام) گفتن که چیز مهمی نیست و باید دورش بگذره تا خوب خوب بشه و مثل همیشه پر انرژی و شاد بشه
توی این مدت اتفاق های باحالی افتاد مثلا رهام عسلی من ،بابا و ماما رو می گه و لی بیشتر بابا رو می گه و بیشترموقع گریه ماما می گه
رهام پهلوون مامان کشو رو خودش باز می کنه و تلاش می کنه وسایل داخلشو در بیاره و بعد هلش میده و کشو رو می بنده
از رفتن داخل کمد لباساش لذت می بره
با کلید برق کلی عشق می کنه و اگه ببریش کنار کلید برق با خاموش و روشن کردن لامپ خوشحال و شاد و شنگول می شه و ساعت ها به کارش ادامه میده
رهام خان اینجا می شینه تا مامان به کارای آشپزخونه برسه هر چند که طولی نمی کشه که من و پیش خودش احظار می کنه تا باهم بازی کنیم و یا کتاب بخونیم