رهامرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

رهام عشق مامان و بابا

بدون عنوان

خاله سمیه عزیزم :     در  ستاره بارانِ میلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از  دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را  به پرواز می روم دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه  برای من نه برای تو که تنها برای “ما” آبیست ...
15 مهر 1392

رهام در شش ماهگی

از کارایی که تازگی ها انجام میدی و همه رو  متعجب کردی اینه که تو کتاب پیشی رو نشون می دی و تو اتاقت عکس آقا الاغ و پیشی و درخت و می شناسی و با دیدنشون ذوق زده میشی. هر از چند گاهی دست و پا شکسته دستای خوشمزتو به هم می زنی و دست دسی می کنی. با خودت حرف می زنی و دِدِدِ ... ، اِ اِ اِ ..... و از این جور صدا ها در میاری. وقتی آب بهتون تعارف می کنیم در همه حال دستمون و رد نمی کنی و بعد از بردن لیوان به دهان با دو دست محکم لیوان و می گیری به جای آب خوردن تو آب فوت می کنی و آب بازی شروع می شه عاشق این کاراتم. اسباب بازیات و از یه دست به دست دیگه می دی و خودت از روی زمین برشون می داری  این کارت برام جالبه . از جمله چیز...
14 مهر 1392

یک روز معمولی

پسر ناز نازیم ، دیروز صبح که بابا ایمان طبق معمول ساعت ٧.٣٠ صبح برای کار از خونه زد بیرون دید که شما عزیز دلم بیدار شدی و داری بهم نگاه می کنی و با دکمه لباسم بازی می کنی ، بابایی بدون سر و صدا از خونه رفت بیرون و من همچنان در خواب ناز تا ساعت ٨ که دیگه با لگد ای شما و ورج وورجه کردنات بیدار شدم و  بعد جریان و از بابایی شنیدم ،بوسه بارونت کردم ،الهی من قربون مهربونیت بشم که صبح ها آروم و بی صدا برای خودت بازی می کنی که مامانت از خواب پا نشه . تو بهترینمی و عاشقونه می بوسمت.   هنوز هم شبا  برای شیر دادنت بیدار می شم ولی توی این یکی ، دو ماه اخیر شیر دادنت برام لذتی دو چندان داره . چون وقتی به آغوش می کشمت ب...
14 مهر 1392

لالایی از مریم حیدر زاده

  لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش پر از نقاشیه خوابت تو تنها فکر اونا باش لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه دیگه هیچکس تو این دنیا سر قولش نمیمونه لالا لالا شبه دیره بببین ماهو داره میره هزارتا قصه هم گفتم چرا خوابت نمیگیره؟؟ لالا لالا گل لاله نبینم رویاهات کاله فرشته مثل تو پاکه فقط فرقش دوتا باله لالا لالا گل رعنا میخواد بارون بیاد اینجا کی گفته تو ازم دوری ؟؟ ببین نزدیکتم حالا لالا لالا گل پسته نشی از این روزا خسته چقد خوابی که می...
11 مهر 1392

بدون عنوان

عزیزترینم ، این روزها خیلی تغییر اتی که می کنی برام جالب و دوست داشتنیه اول از همه اینکه پاهات و می رسونی به دهنت و با لذت می خوریشون و دیگه اینکه آقا جون و خانم جون و بابایی و مامانی و حسابی می شناسی با دیدنشون عکس العمل نشون می دی البته با دیدین آرتین فکر کنم یه جورایی می ترسی قیافت کلی با مزه می شه.  با رفتن از کنارت کلی ناراحت می شی و با دیدنم کلی ذوق می کنی وقتی در خونه رو باز می کنم از خوشحالی پاهات و محکم تکون می دی و بلند می خندی   وقتی بابا ایمان از در خونه میاد تو شما کلی دست و پا می زنی دوست داری بپری بغلش . اگه چیزی رو از دستت بگیرم ناراحت می شی وقتی بهت دارم غذا می دم محکم با دستای ...
11 مهر 1392

میوه های فصل پاییز

فصل پاییز چه میوه هایی داره اولش اناره پرتغال و لیمو نارنگی میاره خرمالو چه خوبه خوردنش با حاله فصل پاییز زردآلو نداره هلو و گلابی آلبالو و گیلاس توت مال بهاره توی زمستون هیچی نیست باید بهش داد نمره بیست چونکه میخواد برای ما شادی بیاره بهار بیاره ...
31 شهريور 1392

اولین تجربه غذا خوردن

نی نی کوچولو رو برقصون آروم بزار رو دامنت یواش یواش نازش کن نینی کوچولو رو برقصون   رهام خشگل مامان بعد از شش ماه و سه روز انتظار بلاخره یه فرنی خشمزه که خاله جون زینب درست کرده بود و چشید وخوشش اومد تا حدی که بعد از تمام شدن فرنی کلی ناراحت شد و سرو صدا راه انداخت که یعنی بازم می خوام البته پسر خاله جونم تو غذا دادن به رهام بهم کلی کمک کرد و به گفته خاله زینب ارتین که از فرنی خوشش نمی اومد  و تابه حال نخرده بود رهام ما رو همراهی کردو تقریبا بیشتر فرنی گل پسرمون و نوش جان کرد خدا ...
31 شهريور 1392

نیایش برای رنگ ها

  خداوندگارا!تا چه حد باید سپاس گزار باشیم برای رنگ هایی که آفریده ای . برای آبی آسمان و آبی چشمان و آبی جامه خوش رنگی که بر طناب می آویزم برای نارنج های پر طراوتی که جای گرفته در سبد قهوه ایی که بر میز آشپزخانه ام قرار داده ام. برای انگورهای ارغوانی رنگی که از دیوار سبد سر کشیده و برای فنجان های ارغوانی خوش رنگی که بر نعلبکی های سپید تکیه داده اند و شکوهی بخشیده اند به صبح هایمان. خدایا! براستی آکنده از امتنان و سپاسم برای این همه رنگهای سرخ شاد ، برای این همه رنگ های شگرف تابناک. برای آن سرخی طوق گلوی دارکوب ها ، برای سرخ پر طراوت لطیف خوش رنگی که در رگ هایم جاری است و  رنگ سرخ  باخته واگن های کهنه ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

       ماهگیت مبارک با کمی تاخیر نیم سالگیت و جشن گرفتیم    در نیم سالگی قد رهام :66  سانتی متر وزن رهام : 8/5 کیلوگرم دور سر رهام : 44 سانتی متر     شما کوچولو ی مامان با نگاهای نازت تو دلم آشوب به پا می کنی دیگه کامل من و بابا ایمان و میشناسی امروز که بابا ایمان می خواست بره بیرون ناراحت شدی با صدا هایی که از خودت در می اوردی ناراحتی خودتو  ابراز می کردی ، گل خوشبوی من دیگه پاهات و با دست میگیری و با هاشون بازی میکنی عاشق این کارتم .  اگه از کنارت رد بشم و بهت توجه نکنم کلی ناراحت می شی ...
29 شهريور 1392